تهران ۶ بهمن ۵۷: در یک کلام، جدایی طبقاتی آشکار است
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۱۰۹۲۲
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دزموند هارنی یک دیپلمات بریتانیایی بود که در هنگامهی روزهای پرماجرا و تاریخساز انقلاب ایران حضور داشته و همهی آنچه را در پایتخت ایران میگذشته به چشم دیده است. او در سال ۱۹۵۷ در دانشکدهی مطالعات خاوری و آفریقایی بریتانیا شاگرد آن لمبتون پژوهشگر پرآوازهی تاریخ و فرهنگ ایران شد و پس از تکمیل دورهاش مامور خدمت در سفارت بریتانیا در تهران.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جمعه، ۶ بهمن
امروز هما روزی است که قرار بود آیتالله خمینی بازگشته باشد. روز دهشتباری که با بدترین کشتار بیدلیل توسط واحدهای ارتشی برانگیخته به پایان رسید. روز بدشگونی بود. کاری که به آخر رسیده تصور میشد، در نیمهی راه متوقف ماند. تردیدهای بیپایان بر سر اینکه آیا ارتش، بختیار را (مردی که ارتش از او بیش از همه متنفر است، ولی شاه به هنگام رفتن گفته باید با او همکاری کنند) در مقابل عمل انجامشده قرار داده است یا اینکه کشتار اقدام مشترکی برای وادار کردن آیتالله خمینی به معامله است. ظنّ من به این است که ارتش نقش اصلی را در ماجرا بازی کرده است. به نظر میرسد مجموعه حوادث فرودگاه، بستن دستِ ایرانایر برای فرستادن دو هواپیمای بوئینگ به پاریس به منظور بازگرداندن آیتالله خمینی بوده است تا کارکنان فرودگاه را وادار کنند تا از اعتصاب دست بکشند. مردم به سوی فرودگاه راهپیمایی کردند تا در آنجا اعتصاب نشسته کنند، واحدهای ارتشی راه مردم را مسدود کردند، و فرودگاه تعطیل شد: راه آیتالله خمینی بسته است.
بعد راهپیمایی هواداران قانون اساسی در پشتیبانی از بختیار پیش آمد. ظاهرا مخلوطی از طرفداران نظام کهن، متخصصان، روشنفکران و طبقهی متوسط که حکومتی قانونی، غالبا جمهوری – ولی نه جمهوری اسلامی – میخواهند دو روز است که دست به فعالیت زدهاند. شرکتکنندگان در این راهپیمایی بهشدت نقش دولت در راهاندازی این تظاهرات را تکذیب میکنند. احساسات خشنی علیه آیتالله خمینی جلوهگر شد، حتی تا حد به زبان آوردن امکان جنگ داخلی. نخستین تلاشی بود که «اکثریت خاموش» (یعنی طبقهی متوسط تحصیلکرده به سبک غربی) در مقابل جریان حاکم، که خود پایهای طبقاتی دارد، به عمل آورد. ولی این حرکت هر قدر هم ارزشمند باشد، اکثریت خاموش چگونه میتواند با میلیونها انسانِ بهپاخاسته مقابله کند؟
بیمناکم که امروز به پایان راه رسیده باشیم. اگر ارتش فردا باز هم مقاومت کند، انقلابی بیرحمانه و سیلی از خون به راه خواهد افتاد. خود راهپیمایی امروز شکاف میان کارگران، کارمندان و دهقانان را از یک سو، و گل سرسبد سی سال غربیسازی ایران را از سوی دیگر نشان داد. در یک کلام، جدایی طبقاتی آشکار است – و بیتردید آیتالله خمینی مایل است طبقهی غربگرا را از میان بردارد.
میترسم که نیروهای نظامی دیروز باقیماندهی عقل سلیم را هم نابود کرده باشند. برای نخستین بار شعار «مرگ بر بختیار» پدیدار شد؛ و سنجابی، دوست سیسالهی بختیار، او را «ساواکی» خواند – جنایتی که از آن بالاتر وجود ندارد.
ولی از یک مرد مگر چه کار دیگری ساخته است؟ درست مانند ترافیک تهران است که در آن همه غُر میزنند و هیچکس حرکت نمیکند. بعد یک نفر پا پیش میگذارد و ترافیک را هدایت میکند – و... عجب! در عرض پنج دقیقه ترافیکی باقی نمیماند. شکی نیست که بختیار نقش خود را همینطور تصور کرده است؛ اما من که باور نمیکنم بختیار خردمند و زیرک عمدا چنین تاکتیک ابلهانهی محکوم به شکستی را انتخاب کرده باشد. اگر کسی یک گارد شاهنشاهی (و بهخصوص گارد جاویدان) وفادارِ شستوشوی مغزی داده شده و خودکار خلق کند، باید انتظار داشت که خطر واکنشهای احمقانه پیش بیاید. نشانههای بسیاری در دست است که بختیار نمیداند که چه میکند (یا چه میخواهد بکند) و اینکه او بازیچهی دست ارتشیان جسور شده است.
دیشب اتفاق ناراحتکنندهای افتاد: سه آلمانی را که در تاریکی پشت پنجرهی بدون پرده در محلهی آرام فرمانیه ورقبازی میکردند، هدف گلوله قرار دادهاند (یکیشان مجروح شده است). آیا جای تعجب دارد؟ فرمانیه در مجاورت روستای انقلابی چیذر است که من پوستر چریک مسلسل به دست را نخستین بار در آن دیدم (از دیروز این پوسترها و شعارهای مربوط به آنها بیشتر شدهاند)، و فرمانیه، محلهی ویلاهای ثروتمندان که اکنون تقریبا خالی از سکنه است. خیابانها خالی، سگهای خانگی آواره، چند تایی پیشخدمت، چند تایی خانهی هنوز مسکونی. ترسناک است.
امشب: فرودگاه به مدتی «نامعلوم» بسته است. باورنکردنی است که یک کشور مدرن با هزاران مسافر مطیع قانون موش و گربه بازی کند و تمام داستان، رو در رویی جناحهای مخالف سیاسی باشد. آیا لزوما هیات دیپلماتیک و حتی خود دولت بریتانیا باید به طور رسمی به دولت ایران اعتراض کنند؟ دیگر موضوع ناخرسندی فردی نیست. تنها ایرانیان هستند که قادرند آنقدر درگیر کارهای خودشان شوند که دیگران را به امان خدا رها کنند. این وضع را میشود هر روز در ترافیک تهران دید: یک نفر تصادف میکند و برایش هیچ اهمیتی ندارد که صف ترافیک دو کیلومتر هم پشت سرش دراز شود.
گفته میشود پسر بختیار با آخرین پرواز سوئیسایر کشور را ترک گفت. به پاریس رفت؟
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1865701منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: تاریخ انقلاب تاریخ معاصر راهپیمایی ها و تجمعات محمد رضا پهلوی امام خمینی آیت الله خمینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۱۰۹۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمان پیشگامان تربیت علمی و اعتقادی نسل آینده کشور
ایسنا/زنجان امام جمعه ابهر گفت: بدون علم، اعتقاد درستی وجود نخواهد داشت و در این عرصه معلمان پیشگامان تربیت علمی و اعتقادی صحیح نسل آینده کشور هستند.
حجتالاسلام سعید مرادپور امروز (چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه) در زنگ سپاس معلم ابهر با اشاره به تلاشهای خالصانه معلمان دلسوز و فداکار در راستای تعلیم و تربیت دانشآموزان، اظهار کرد: در عرصه علم و پیشرفت و تعالی کشور نقش برجسته معلمان انکارناپدیر است و تربیت و آموزش هیچگاه از یکدیگر و از علم جدا نیستند.
وی با تبیین و تشریح جایگاه علم در دین مبین اسلام و کلام ائمه اطهار (ع)، اظهار کرد: بدون علم، اعتقاد درستی وجود نخواهد داشت و در این عرصه معلمان پیشگامان تربیت علمی و اعتقادی صحیح هستند که در راستای شکوفایی علم و دانش در وجود دانشآموزان از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند.
او با توضیح اینکه معلمها گرانقدرترین و باارزشترین ویژگی انسانی را به ما میآموزند زیرا در عالم انسانیت، انسان جز علم هیچ شرافت و ارزشی ندارد، افزود: در روایت آمده است، انسانی که علم نیاموزد و در خدمت علم نباشد، مانند خار و خاشاک روی آب است.
امام جمعه ابهر با یادآوری اینکه علم تنها چیزی است که انسان را انسان میکند و هیچ بدلی ندارد، اذعان کرد: به همین خاطر است دین ما بزرگترین ارزش را به علم داده است تا جایی که وقتی ملائکه از خداوند سبحان پرسیدند چرا به آدم سجده کنیم خداوند فرمود: برای اینکه آدم عالم است.
در ادامه این مراسم نیز مدیر آموزشوپرورش شهرستان ابهر با اشاره به ارزش و جایگاه معلم در احادیث و روایات ائمه معصومین و در کلام مقام معظم رهبری، عنوان کرد: در صیانت از شان و جایگاه معلم هم خود معلم و هم وزارت آموزش و پرورش و هم دستگاههای فرهنگی و تبلیغی وظیفه دارند و اکرام معلم باید به صورت یک فرهنگ عمومی درآید.
مجید مرادی با بیان اینکه همه باید بدانند خرج کردن برای آموزشوپرورش سرمایهگذاری و ساخت زیر بناها است، تصریح کرد: خروجی آموزش و پرورش باید انسانهایی مومن، خردمند، اندیشمند، منصف، منضبط و در یک کلام متخلق به اخلاق اسلامی باشد.
انتهای پیام